اعتیاد همسر، نارضایتی از زندگی زناشویی و از همگسیختگی خانواده
شوهران معتاد یکی از مهمترین عوامل اعتیاد زنان به حساب میآیند. آنها برای آنکه در موقع استعمال مواد مخدر مصاحبی داشته باشند و از سرزنش و انتقاد همسر خود بکاهند و در موقع تنگدستی و عدم تمکّن مالی برای تهیه مواد مخدر، او را به کارهای ناپسند و نامشروع نظیر گدایی، فروش مواد مخدر و خودفروشی بکشانند، زن خود را معتاد میکنند و حتی از فرزندان خویش سوء استفاده مینمایند و آنها را به توزیع مواد مخدر وادار میکنند. گاه برخی مردان معتاد، دختران کم سن و سال خود را به ازدواج با افراد مسن و ثروتمند مجبور میکنند و یا به انجام کارهای سخت وامیدارند.
- نارضایتی از زندگی زناشویی
زنانی که از زندگی زناشویی خود، راضی نیستند و احساس میکنند که راهی برای بازگشت ندارند، بیشتر در معرض خطر اعتیاد هستند. به طور نمونه دختر کم سنی که پدرش برای رهایی از مخارج زندگی، او را مجبور به ازدواج با فردی میکند که از نظر سنی بزرگتر است و شغل و تحصیلات مناسبی ندارد؛ در این صورت، تنفر بیش از اندازه از شوهر، او را وادار میکند که به جای دلبستن به زندگی و انجام نقشهای خویش و اظهار عشق و علاقه به شوهر، جذب گروههای منحرف و معتاد شود و به انگیزههای مختلفی از جمله تقلیل ناراحتیهای روحی و روانی، رهایی از فشار زندگی و جبران نارضایتی از ارتباط جنسی با شوهر، به سوی کسب لذتهای جایگزین نظیر مصرف مواد مخدر کشیده شود.
همچنین زنانی که در زندگی قبلی و فعلی خود مورد بدرفتاری و خشونت همسر قرار گرفتهاند، ممکن است برای غلبه بر درد، اضطراب و ترس ناشی از آن، مواد مخدر مصرف کنند.
طلاق و جدایی به عنوان آسیبی اجتماعی، آثار روانی نامطلوبی بر روی زوجین و فرزندان آنها میگذارد. پژوهشها نشان میدهد که تعداد قابل توجهی از زنان بعد از طلاق نسبت به آینده ناامید بوده و احساس اضطراب، دلتنگی و اندوه مینمایند. در اغلب خانوادههای طلاق، فرزندان به ویژه دختران، از منزل و مدرسه فرار میکنند و جذب باندهای انحراف شده و به ارتکاب جرائم مختلف از جمله اعتیاد تن میدهند. طلاق و جدایی از همسر همچنین اثرات سوء و ناگواری را بر زوجین به ویژه زن برجای میگذارد، به حدی که زن مطلقه برای رفع مشکلات روحی ناشی از طلاق به اعتیاد گرایش پیدا میکند.